رفتن به بالا
  • جمعه - ۱۱ آذر ۱۴۰۱ - ۱۷:۲۹
  • کد خبر : ۹۵۱
  • چاپ خبر : حق به شهر چیست؟
حق بر شهر، یک حق انسانی است.

حق به شهر چیست؟

شهر برای تمام افرادی است که در آن زندگی می‌‎کنند. حق بر شهر، یک حق انسانی است و معنی آن این است که این موجودیت (شهر) به تمام افرادی که در آن زندگی می‌‎کنند، تعلق دارد و همه این افراد باید بتوانند در امور مهم آن مشارکت داشته باشند.

در چند سال گذشته اعتراضات و جنبش‎‌های اجتماعی زیادی تحت عنوان حق به شهر شکل‌گرفته است. از ساکنان پروژه‎‌های مسکونی عمومی در نیواورلئان که مایل به بازپس‌گیری محله‎‌های قدیمی خود هستند تا برلینی‎‌هایی که در برابر ساخت آپارتمان‌های لوکس و تخریب آخرین بخش‎‌های دیوار معروفشان مقاومت می‌‎کنند. در ایران هم به‌کرات شاهد چنین رویداد‌هایی بوده‎ایم. اعتراض افراد برای نقش داشتن در تصمیم‎گیری‎‌های کلان شهری، شهروندانی که نسبت به تخریب آثار باستانی معترض بوده‎اند، تلاش ساکنان محله‎‌های فقیرنشین برای بهبود سطح زندگی و امکانات مادی و … از جمله‎ی آن‎هاست.

تمامی این مسائل مربوط به حق شهر است. اما این عبارت در واقع به چه معناست و این حق چیست؟ آیا همه حق آن را دارند؟ اصلا چرا این مسئله تا این حد مهم است؟

منشأ ایده حق به شهر

این مفهوم اولین‌بار توسط هانری لوفور جامعه‎شناس فرانسوی در سال 1968 و در کتاب Le droit à la ville مطرح شد. او حق به شهر را حقی تعریف می‌‎کند که جامعه شهری را از کیفیت‎‌ها و مزایای زندگی شهری محروم نکند. او همچنین از تفکیک اجتماعی – اقتصادی و پدیده‎ی بیگانگی می‌‎نویسد. لوفور به تراژدی بانلیوسارد‌ها اشاره می‌‎کند؛ یعنی افرادی که به‌زور به محله‎‌های یهودی‌نشین که دور از مرکز شهر بود، رفتند. در کنار این مفاهیم، این جامعه‌شناس حق بر شهر را به‌عنوان احیای جمعی فضای شهری توسط گروه‎‌های حاشیه‌نشین ساکن در مناطق مرزی شهر می‌‎خواهد. در دهه‎ی 1990 ایده‎‌ی لوفور در زمینه‎‌های جغرافیا و برنامه‎ریزی شهری مطرح شد و به شعار بسیاری از جنبش‎‌های اجتماعی نیز مبدل گشت.

امروزه اما تمرکز شهر بر مفهومی به نام بازار محوری (Market-centric) است که در نهایت موجب طرد برخی گروه‎‌های اجتماعی و تفکیک مردم خواهد شد. کسانی که از لحاظ مالی در سطح پایین‎تری قرار دارند، افرادی که به‌خاطر اعیان‎سازی و تجمل‎گرایی، آواره شده‎اند یا افرادی که به دلایل سیاسی مهاجرت‎ کرده‎‌اند یا پناهنده شده‎اند، در شکل‎دهی شهر‌ها مشارکتی ندارند. نظریه‎پردازان اجتماعی چون دیوید هاروی و مارگیت مایر مطالبه‎ی حق بر شهر را به‌عنوان نوعی درخواست برای همه مردمی که در شهر زندگی می‌‎کنند، بیان کرده و خواستار رفع این تفکیک‎‌ها هستند.

حق به شهر چیست؟

اگر بخواهیم رک‌وپوست‌کنده بگوییم: «حق به شهر، یک حق جمعی برای تغییر شهر و شکل‎دادن به روند شهرنشینی است.»

منظور از حق شهر، حق قانونی فردی نیست. اغلب به این مفهوم به‌عنوان یک آرمان‎شهر اجتماعی و ادعایی جمعی که الهام‎بخش ایده‎‌ها و پیشنهادات برای جنبش‎‌های اجتماعی و جهانی است، نگاه می‌شود. این شعاری است برای جنبش‎‌هایی در سرتاسر جهان که با مظاهر بسیاری از شهر‌های مدرن مبارزه می‌‎کند. شهر‌هایی که فرایند‌ها و خدمات عمومی، خصوصی شده‎اند و توسعه در آن‎‌ها اغلب توسط شرکت‎‌ها و مارکت‎‌های گوناگون انجام می‌شود.

جیهان پررا یکی از بنیان‌گذاران اتحاد حق بر شهر آن را چنین توصیف می‌‎کند:

«حق به شهر درباره قدرت طبقه‎ی کارگر، رنگین‎پوستان، مهاجران، جوانان و همه افراد دیگری است که به یک جامعه‎ی واقعا دموکراتیک متعهد هستند. جامعه‎ای که در آن، همه ساکنان شهر این قدرت را دارند که تصمیمات و شرایطی که بر زندگی ما تأثیر می‌‎گذارد را شکل دهند. ما برای پیشرفت‎‌هایی که می‌‎تواند منجر به ایجاد جوامع قوی‎تر و وضعیت زندگی‎ بهتر برای دوستان‎، خانواده‎‌ها و آینده‎ی فرزندانمان شود، مبارزه می‌‎کنیم. سازمان‎‌های ما کمپین‎‌هایی را برای به‌دست‌آوردن مسکن، آموزش، حمل‎ونقل و مشاغل به راه می‌‎اندازند. ما برای امنیت جامعه، پایداری محله، عدالت زیست‎محیطی، حق فرهنگ، جشن، اوقات فراغت و فضای عمومی مبارزه می‌‎کنیم. این‌ها نتایج مادی مبارزات ما برای پس‌گرفتن شهر است. این‌ها اهدافی است که حق به شهر ترسیم می‌‎کند.»

مفهوم رادیکال حق بر شهر

حق به شهر همان‌طور که توسط لفور و هاروی مفهوم‎سازی شده است، یک حق جمعی برای تغییر شهر و شکل‌دادن به روند شهرنشینی است؛ بنابراین حق شهر بسیار فراتر از حق دسترسی فردی به منابعی بوده که شهر مظهر آن است. این حقی است که خود را با تغییر بیشتر شهر و بر اساس میل قلبی خود، تغییر دهیم.

علاوه بر این، این یک حق جمعی است نه فردی؛ زیرا تغییر شهر، ناگزیر به اعمال یک قدرت جمعی بر فرایند‌های شهرنشینی، بستگی دارد.

این حق که به‌عنوان یک حق جمعی درک می‌شود، لزوما از آگاهی انتقادی از نابرابری‎‌های ساختاری شهری شروع می‌شود و شامل مبارزات اجتماعی برای تصاحب و بازپس‎گیری فضا‌های شهری خواهد بود. این‎‌ها شامل مبارزات برای مطالبه‎ی حقوق خاص مانند حق مسکن، حق شهروندی، حق مشارکت، حق استفاده و محافظت از طبیعت شهری و … است.

لوفور در جایی دیگر، حق به شهر را این‌گونه شرح می‌‎دهد: «حق شهر، خود را به‌عنوان شکل برتر حقوق نشان می‌‎دهد: حق آزادی، فردی شدن در عین پذیرفته‌شدن در جامعه، زیستگاه و سکونت»

لوفور بیان می‌‎کند که این فریاد ساکنان شهر‌ها است که از حقوق اولیه انسان محروم هستند؛ اما همچنین درخواست کسانی است که به دنبال توسعه پتانسیل موجود در بافت شهری‎اند؛ بنابراین مفهوم حق بر شهر در چارچوب تضاد‌های شهری معاصر و مبارزات سیاسی در مورد مهاجرت و حقوق اقلیت‎‌ها و همچنین درخواست شهروندان برای مشارکت در فرایند‌های تصمیم‎گیری، اهمیت پیدا می‌‎کند.

نقش دیوید هاروی به‌عنوان یکی از مفسران پیشتاز در اندیشه حق به شهر

دیوید هاروی استاد بزرگ جغرافیا در دانشگاه شهری نیویورک یکی از مهم‎ترین نظریه‎پردازان در حیطه‎‌های مربوط به مسائل اجتماعی است و نوشته‎‌های او دررابطه‌با جغرافیای نوین، بسیار موردتوجه قرار گرفته است. او اخیرا به‌خاطر نظراتش نسبت به رویکرد‌های مارکسیستی و طبقه‎‌ی اجتماعی، شهرت بسیاری پیدا کرده است.

او تصمیم گرفته بود تا خود را در محیطی که رادیکال و مارکسیستی است، قرار دهد. به همین خاطر از دانشگاه بریستول به دانشگاه جانز هاپکینز در بالتیمور رفت. در آن زمان نژادپرستی، تبعیض و استثمار به‌وضوح در بالتیمور قابل‌مشاهده بود. در همان زمان‎‌ها بود که مجله‎ای به نام آنتیپاد در دانشگاه کلارک شکل گرفت و هاروی هم یکی از نخستین نویسندگان این مجله به شمار می‌‎رفت.

«عدالت اجتماعی و شهر» کتابی از دیوید هاروی است که آن را در سال 1973 منتشر کرده است. در این کتاب هاروی به این نکته پرداخته است که جغرافیا نمی‌‎تواند به‌عنوان راهکاری در مواجهه با فقر شهری و تبعات مرتبط با آن باقی بماند.

نظر دیوید هاروی دررابطه‌با حق بر شهر

به گفته‎ی هاروی: «حق شهر به‌مراتب بیشتر از آزادی فردی، امکان دسترسی به منابع شهری را فراهم می‌‎کند. این حقی است مشترک و نه فردی؛ زیرا این دگرگونی به اعمال قدرت جمعی و تغییر شکل فرایند‌های شهرنشینی بستگی دارد. می‌‎خواهم بگویم که آزادی ساختن و بازسازی شهرهایمان و خودمان یکی از ارزشمند‎ترین و درعین‌حال نادیده‎ گرفته‎شده‎ترین حقوق بشر ماست.»

او معتقد است که حق شهر صرفا حق دسترسی به آنچه قبلا وجود دارد نیست، بلکه حق تغییر آن است. ما باید مطمئن باشیم که می‌‎توانیم با خلاقیت‎‌های خود زندگی کنیم.

با این که دیوید هاروی مفهوم حق بر شهر را از لوفبور گرفته است، اما آن را به شکلی دیگر شرح و بسط می‌‎دهد. او برای بیان این مفهوم به جمله‎ای از رابرت پارک که یک جامعه‎شناس شهری است، اشاره می‌‎کند. در این اشاره بیان می‌شود که: «شهر موفق‎ترین کوشش بشر برای دادن هیبت به جهانی است که در آن زیست می‌‎کند.»

در نتیجه این موجودیت را مطابق میل خود شکل می‌‎دهد؛ لیکن اگر شهر جهانی باشد که انسان آن را آفریده، درعین‌حال جهانی است که انسان محکوم است ازاین‌پس در آن زندگی کند؛ بنابراین انسان بدون داشتن درک درست از ماهیت کاری که انجام داده، با ساختن شهر، خود را نیز بازآفرینی کرد.

هاروی شهر را از منظر اقتصاد سیاسی به‌عنوان یکی از عوامل اساسی جذب مازاد سرمایه و ارزش انباشته می‌‎داند. او معتقد است که ارتباط بسیار زیادی بین توسعه سرمایه‎گذاری و توسعه‎ی شهر وجود دارد. همچنین فکر می‌‎کرد که توسعه‎ی شهر راهکاری است که سرمایه‎داری از آن برای عبور از بحران‎‌های ذاتی خود استفاده می‌‎کند.

گفتیم که هاروی مفهوم حق به شهر را از لوفبور اخذ کرده بود؛ اما به شیوه‎ای متفاوت به آن می‌‎نگریست. یکی از همین تفاوت‎‌ها در این است که بر خلاق لوفبور بقای سرمایه‎داری را نه در تولید فضا بلکه در سلب مالکیت فضا می‌‎بیند. به همین خاطر و بر اساس همین ایده است که حق به شهر را در شهر‌های امروزی به شکل قابل‌توجهی ازدست‌رفته می‌‎بیند. یکی از مثال‎‌های ملموس در این زمینه اقداماتی بوده که بارون هوسمان در پاریس انجام داد. طی این اقدامات هوسمان به نام نوسازی مدنی محله‎‌های فقیرنشین، این شهر را به‌صورت کامل ویران کرد. او از قصد طبقه‎ی کارگر را از مرکز شهر جابه‌جا کرد. هاروی مثال‎‌های زیادی از این فرایند‌های سلب مالکیت دارد که نتیجه‎ی آن‎‌ها این بوده که انسان‎‌ها را از داشتن هرگونه حق نسبت به شهر محروم کرده است.

با نگاهی به متون متعدد مرتبط با مفهوم حق به شهر می‌‎توان این‌گونه نتیجه گرفت که شهر برای تمام افرادی است که در آن زندگی می‌‎کنند. حق بر شهر، یک حق انسانی است و معنی آن این است که این موجودیت (شهر) به تمام افرادی که در آن زندگی می‌‎کنند، تعلق دارد و همه این افراد باید بتوانند در امور مهم آن مشارکت داشته باشند.

یعنی هر انسان جدای از ملیت، قومیت یا هر چیز دیگری که بتواند او را از سایرین جدا کند، شایسته بهره‎مندی از این حق است. داشتن یک حکمرانی خوب شهری برای مقابله با فقر در شهر بسیار مهم است. دولت‎‌ها قادر هستند تا با استفاده از راهکار‌های ابتکاری در برابر فقر شهری مبارزه کنند. در مقابل اقدامات سرکوبگرانه، موجب تشدید فقر شهری خواهد شد.

اخبار مرتبط


ارسال دیدگاه