گفتگو
کد خبر : 895
یکشنبه - ۲۷ تیر ۱۴۰۰ - ۱۴:۲۸
مصاحبه با آقای هوشنگ فروغمند اعرابی

معماران و شهرسازان پاسبان جان فرهنگ‌ها هستند.

آقای هوشنگ فروغمند اعرابی، پژوهشگر دکتری معماری می‌باشند و در مهندسین مشاور کنگره هنر معماران پارس فعالیت حرفه‌ای خود را پیش می‌برند. با توجه به سابقه درخشان و دغدغه‌های ایشان در زمینه شهری در مورخ ۲۶ تیر ۱۴۰۰ در جهت آشنایی بیشتر با ایشان به عنوان چهره‌ی جوان و فعال در این زمینه و شناسایی دغدغه‌ها مصاحبه ای با ایشان داشتیم.

سلام، ممنونم از زمانی که در اختیار ما قرار دادین، لطفا جهت معرفی خود به خوانندگان شهرسازی نیوز بیشتر خودتان را معرفی کنید.

در آغاز کلام بسیار خشنودم که مرا به مصاحبه دعوت کردید و امیدوارم مطالب مفیدی با شما به اشتراک بگذارم.

هوشنگ فروغمند اعرابی، معمار و پژوهشگر دکتری معماری هستم که هم در زمینه تدریس در دانشگاه و هم در مهندسین مشاور فعالیت دارم و سعی داشتم ارتباط کار حرفه‌ای و مبانی نظری را نگه دارم و نظر و عملِ معماری هرگز جدای از یکدیگر نمی‌دانم به همین دلیل سعی کردم هم در دوره تحصیلی دانشگاهی مسائلی که در حرفه معماری مهم بودند را پیگیری کنم و هم در کارِ حرفه‌ای در مبانی نظری بهره ببرم، البته قصدِ تعریف و خود ستایی ندارم اما به جهت آنکه در خانواده‌ای بزرگ شدم که معمار و شهرسازان مطرحی در آن هستند معماری برایم جایگاه بسیار ویژه‌ای داشت و به همین دلیل تنها رشته‌ای که در بدو ورود به کارشناسی انتخاب کردم معماری بود که تا به امروز هم مشغول آموختن معماری هستم چیزی است که افتخار تدریس برخی دروس در دانشگاه را دارم.

شما جز معمارانی هستید که همیشه دغدغه شهری داشته‌اید، چگونه می‌توان به تاثیر معماری و شهرسازی بیشتر پی برد و چه توصیه‌هایی بر اساس چندین سال تجربه خود برای شناسایی بهتر تاثیر معماری و شهر و همسو کردن آن‌ها دارید؟

از همان ابتدا معماری را با توجه به شهرسازی آموختم، گاهی برای، درکِ بهتر واژگان به معانی و ریشه شناسی مراجعه می‌کنیم. بیایید برای معماری و شهرسازی هم یکبار در پست با یکدیگر این کار را بکنیم اول از شهرسازی شروع می‌کنم واژه شهرسازی به چه معناست؟ و چه هنگام از این واژه استفاده می‌کنیم؟ وقتی از این واژه استفاده می‌کنیم گویی یک برنامه‌ریزی یا تفکری برای مجموعه‌ای از ساختمان‌ها ، راه‌ها و فضاهای عمومی با دسترسی‌ها و زیر ساخت‌ها داریم و عموماً این نوع نگاه را کلان‌تر از معماری می‌دانیم. امروزه نیز با ازدیاد جمعیت و بحران‌های متعددی که داشتیم لزوم نگاهِ شهر سازانه برای کسی پوشیده نیست اما چیزی که شهرسازی را از معماری جدا می‌کند صرفاً بزرگی مقیاسِ اتفاقات نیست. بلکه تفاوت بنیادین در نگاه است حال وقت آن است که واژه معماری بپردازیم معماری خود به مراتبِ مختلفی اشاره دارد و به معنای عمیق آن اگر دقت شود با عُمر سر و کار دارد گویی با بنا کردن در حقیقت به زندگی کردن صورت می‌بخشیم پس چون حقیقت زندگی در بسیاری از امور هست می‌توان در آن هنگامی که سعی در به ظهور رساندنِ از تفکر تا زندگی را داریم از واژه معماری استفاده کنیم، خواه کالبد فیزیکی بنا باشد یا خواه طرح واژه‌ای که سببِ شکل‌گیریِ نظام‌های مختلف می‌شود، اصلاً به همین معنای اخیر است که در سخت افزارهای کامپیوتری از واژه معماری استفاده می‌شود یا در جاهایی که کسی خشتِ اول دیدگاهِ جدیدی را زمین می‌گذارد، می‌توانیم آن کار را با معماری مرتبط بدانیم، از آگوست کنت با ترکیب واژگان معمارِ فیزیکی اجتماعی نام برده شده است. می‌دانیم آگوست کنت بنیانگذار جامعه‌شناسی است که البته خودش به ابتدا جامعه‌شناسی را فیزیک اجتماعی می‌نامد گفتم بنیانگذار و یادم آمده که خود واژه architecture     از دو واژه archi معنای اول بودن یا همان من یا بنیاد و tekton به معنای خالق، سازنده یا بنا تشکیل شده است.

این ترکیب را می‌توان به ریشه شناسی یونانی سرکارگر، سربنا ترجمه کرد، اما archi بیشتر به ریشه یا همان بُن اشاره دارد آرخه و تخنه هم واژه هایی است که در متون فلسفی هنر به آن اشاره میشود واژه آرخه ریشه واژه تاریخ است  و تخنه را ریشه تکنولوژی می دانند، می دانیم تخنه نوعی از دانستن است که به توانستن می انجامد. پس به طور خلاصه معماری هم با ریشه و تاریخ و هم با دانایی یا تکنولوژی به معنی کشفِ حجاب سر و کار دارد.

پس با توجه به مفاهیم فوق معماری و شهرسازی بایستی بستری برای زندگی انسان و فعالیت‌هایی که انجام می‌دهند، فراهم سازد و هدفِ اصلی نباید در زیر دست و پای چهار چوب ضوابط، مقررات و برنامه‌ریزی‌های فیزیکی بماند. امروزه نیز در دانشگاه‌ها سعی می‌شود یکپارچگی میان نگاهِ رشته‌های مختلف دخیل در معماری و شهرسازی را مدّنظر قرار دهند اما به نظرم یک مشکلِ اساسی در این راه است. محل جدا شدن ساقه‌های درخت از تنه اصلی را در نظر بگیرید اگر سعی کنیم از این محل به تنه برسیم قاعدتاً به حیاتِ ما جانِ اصلی درخت رسیدیم ولی اگر انتهای شاخه‌ها را به یکدیگر نزدیک کنیم حتی ممکن است باعثِ شکستنِ شاخه‌ها بشویم این مهم نیز در مسیر یکپارچگی معماری و شهرسازی قرار دارد. ایران و ایرانی بودن جانِ اصلی فرهنگ ماست که می‌بایست در معماری و شهرسازی یا بسیاری از رشته‌ها اعم از نظری و عملی به آن توجه می‌شد، حال آنکه بدون توجه به اصالت فرهنگی نمی‌توان دیدگاه‌های علوم جدید را با اجبار تکنولوژی در نسائلی مانند علوم نظری و عملی پیاده سازی کرد، اگر به این مهم توجه نشود و حضور علوم جدید را بصورت هجمه وارد فرهنگ و شهر ما شود حاصل همان می‌شود که در شهرها و معماری امروز ملاحظه می‌کنیم.

 بومی‌سازی در نوشته‌ها و مقالات شما نقش پر رنگی داشته. آیا با توجه به موج جهانی شدن که تقریبا همه کشور ها را در برگرفته است آیا می‌توان هنوز بومی‌سازی را به عنوان یک هدف مورد توجه قرار داد؟

قطعاً غیر از این محال است. چند نکته در اینجا قابل توجه است. یکی خود بومی‌سازی است. فرض کنید حدود پانصد سال به قبل آیا غیر از این بود که همیشه دانش مبتنی بر مکان یا بوم بود؟ برای مثال بناهای هر خطه از کشور ایران نیز متفاوت بود، تجویزهای علمی و معماری و شهرسازی هم همینطور بوده است. این تفاوت مسئله بسیار مهمی است که امروزه از آن غافل هستیم معماری و یا هنر اگرچه علم به معنای جدید آن نیست اما تحت تأثیر تفکرهای علمی قرار گرفته است. در تاریخ علم از جایی به بعد دیگر این فرض را داشتیم که مکان‌ها و زمان‌ها با یکدیگر مساوی هستند و می‌توان گزاره‌های علمی‌ای را تدوین کرد که در هر مکان و زمانی صحیح باشند. بدین ترتیب و با تسلط “علمی‌گرایی” معماری نیز در دوره‌هایی به خصوص پس از جنگ جهانی دوم امری جهان شمول  فرض شد. ولی با بحران‌هایی نظیر عدم پاسخگویی به شرایط اقلیمی و فرهنگی و بحران معنا روبرو شد حال می‌دانیم که فرهنگ‌های مختلف جلوه‌های عمیقی دارند که باید به آنها توجه کنیم و در عین حال تجربه‌های فرهنگ‌های مختلف یا نگاهِ علمی امری نیستند که بتوانیم آنها را نادیده بگیریم و دقیقاً به همین منظور از بومی‌سازی سخن به میان می‌آید. در آن مقالاتی که شما می‌فرمایید تأکید اصلی آن بود که ببینیم در حوزه طراحی شهری چه میزان به این امر توجه شده است. چه قدر نگاهِ نویسندگان یا محققان این حوزه به مسائل، تجربیات و فرهنگِ ایران است.

الگوهای ایرانی چطور؟ آیا این مورد می‌تواند همچنان مورد توجه قرار گیرد؟

اما همانطور که اشاره شده ایرانی بودن باید مدّنظر قرار گیرد، شاید در حال حاضر نتوانیم چندان نشانه‌هایی از معماریِ ایرانی مطلوب پیدا کنیم اما این دلیلی برای توقف تلاش ما نیست. در غرب نیز علی رغم اینکه خود مدرنیته به آنجا تعلق داشته است هرگز شاهدی بی‌توجهی کامل به گذشته و تاریخ نیستیم و همیشه تلاش‌هایی برای توجه به تاریخ دیده می‌شود بافت تاریخی که در بسیاری موارد بدون چون و چرا بایستی عین به عین حفظ و محافظت شود اما در عین حال تلاش‌های بسیاری برای حفظِ مصادیق فرهنگی و تاریخی می‌شود. موسیقی، ادبیات، زبان جزو میراثی است که هرگز نباید فراموش شود اما متأسفانه در ایران حتی در بین قشرهای تحصیلکرده در دانشگاه‌های تراز ول شاهدِ توجه به ایران و مصادیق فرهنگی آن نیستیم کتاب ((عشقِ گوش، عشقِ گوشواره)) به ما متذکر می‌شود که ما نمی توانیم ادعای دوستیِ با ایران را داشته باشیم اما به مصادیق آن مانندِ ادبیات بی‌توجهی کنیم، اگر این چنین باشد ما صرفاً تظاهر به دوستی داشتیم و اینکار یا از نادانی است یا از دروغ و فریب. همین سخن را دقیقاً در معماری و شهرسازی می‌بینیم. نمی‌توان دوستدارِ ایران بود اما ساختمان‌هایی را ساخت که از نظر فیزیکی به طبیعت یا از نظر دیدگاه به فرهنگ آسیب بزنند.

ما در عصر جدیدی هستیم که برخلاف نسل‌های قبل همه نوع تکنولوژی را داریم تجربه می‌کنیم، از تسهیل ارتباطات تا فناوری‌های نویی همچون بلاک‌چین که کم کم دارند وارد زندگی مردم شده و نمونه آن ارزهای دییجیتالی که در ازای حضور در فضا به شما پاداش می‌دهند. چگونه می‌توان تاثیر این الگو‌ها را در شهرها یا ساختمان‌ها با بومی‌سازی و الگوهای ایرانی پیش بینی کرد؟

سوال بسیار جالبی است خصوصاً بعد از صحبت‌هایی که داشتیم چرا که به ظاهر بحث نظری شد و در حال حاضر شاید از حال و هوای پاسخگویی به این سوال دور باشیم. از بلاک چین‌ها و تأثیر آن بر شهرها پرسیدید یک نکته بسیار مهم در بلاک چین بحث تمرکز زدایی یا Decentralization است. در کتاب شهر یک درخت نیست کریستوفر الکساندر توجه ما را به نوع دیگری از نگاه به شهر جلب می‌کند و ساختارهایی که عمدتاً برای توصیف و برنامه‌های شهری تدوین می‌شدند را زیر سوال می‌برد. البته شاید بتوان به مفهوم ریزوم قلمرو نزد ژیل دلوز هم اشاره کرد که آنجا نیز ساختارهای درختی مورد سوال قرار می‌گیرد. تمرکز زدایی بلاک‌چین هم عملاً کاری کرده است که دیگر بانک مرکزی کشورها و نظام‌های پولی در فرایند داد و ستد نقشی نداشته باشند اگر روزی چنین نگاهی جایگزین ساختار فعلی شود تحول‌های بسیار عظیمی رخ خواهد داد شاید دیگر شاهد رانتخواری‌ها و تمرکز قدرت در بین افرادی خاص نباشیم، شاید دیگر نیازی به بسیاری از ادارات و مدیران دولتی نداشته باشیم و البته با روشی مشابه نیز شاید عموم مردم بتوانند در بسیاری از تصمیم‌ها دخیل باشند البته شاید راه تا به آنجا به نظر بعید بیاید نظام پولی و بانکی نظام بسیار مهمی در کشورها است اما برخی تصمیمات نیازمند تعقل خواص جامعه است و مفهومی متفاوت با پول دارد.

بله! درست است، اما جایگاهی برای این موضوع در نظام آموزشی شهرسازی یا معماری دیده نشده است. چارت‌های تحصیلی همچنان متعلق به چند دهه پیش هستند و تغییرات مهمی در جهت به روزرسانی آن نداریم.

به طور کلی آموزش ما در سطوح مختلف با بحران‌های جدی رو به رو است. و در دانشکده‌های معماری و شهرسازی یکی غفلت از همین مباحثی است که گفتیم. یعنی شاید پاسخ این نکته که فرمودید را پیشتر بیان کردم. بیایید ریشه‌های این بحران‌ها را در دانشکده‌های معماری و شهرسازی بررسی کنیم. همانطور که اشاره کردید طرح درس‌های معماری در سال‌های 70 تدوین شده است و جالب است بدانید که مثلاً برای دروس دکتری در بعضی موارد گفته شده است. ((متعاقاً اعلام میشود)) و هنوز بعد از 25 سال اعلام نشده است تا جاییکه کلاً طرح درس جدید ارائه شد که جایگزین بشود ولی یک نکته این است که طرح درس اصولاً یک راهنما برای مدرس است و توانایی‌های  خود مدرس نیز بسیار مهم است به خصوص اگر بخواهیم چنین تحولاتی برای نظم آموزشی مد نظر داشته باشیم معمولاً مدرسین تمایل نشان نمی‌دهند. به نظر می‌رسد مشکل اصلی که دانشگاه به خصوص رشته‌های معماری و شهرسازی با آن مواجه هستند کاهش تقاضا باشد چرا که تا چند سال پیشتعداد بسیار زیادی صندلی برای این رشته‌ها دردانشگاه موجود بود و مدرسین زیادی در تهران و شهرستان‌ها داشتیم شرایط اقتصادی و رکود بازار کار این رشته‌ها دانشگاه را تحت تأثیر قرار داده است و آنچه که تا الان مشاهده کردیم تازه شروع ماجرا است. درست است که دانشگاه‌های تراز اول کشور همچنان متقاضی خواهند داشت، اما تعدد فارغ‌التحصیل‌های سال‌های قبل بازار کار را ارزان و بی‌کیفیت خواهند کرد و دانشجویی که در کلاس درس حضور دارد آینده چندان روشنی را نمی‌تواند تصور کند.

بحث آموزش مطرح شد و بهتر است به موضوع ارتباط نظام آموزشی و بازار کار هم اشاره کنیم. شما به عنوان شخصی که خودتان عضوی از بدنه مهندسین مشاور هستید، آیا نیروی کاری توانسته است همه نیازهای شما در مهندس مشاور را پوشش دهد؟

همه نیازها؟ بگذارید سوال را تصحیح کنم.  آیا فارغ التحصیلان یا دانشجویان برای ورود به دفترهای معماری و مهندسین مشاور توانایی کافی دارند؟

پاسخ این سوال خیر است. اما چرا؟ اخیراً پژوهشی در یکی از دانشگاه‌های کشور با همین موضوع انجام شد که نهایتاً در یک مقاله نیز منتشر شد. آنچه واضح است فاصله میان دانشگاه و بازار کار است اما چند نکته در اینجا وجود دارد. نکته اول انکه به قول لویی کان: دانشگاه هیچ ارتباطی با بازار کار ندارد، در حالیکه قطعاً لویی کان می‌دانسته است که فارغ‌التحصیلان دانشگاه در بازار کار مشغول می‌شدند، چنین جمله‌ای گفته است؟ اشاره وی به این نکته است که حقیقت معماری امری عمیق است و معماران نباید توجه خود را معطوفِ شرایط بازار کنند، گر چه در بازار فعال هستند. مسئولیت معماران بسیار فراتر از ایجاد ارزش افزوده اقتصادی است انها بایستی پاسبان جان فرهنگ‌ها باشند در حالیکه بازار نگاهش به صورتِ ظاهر ماجرا است. نکته دوم آنکه معماران همیشه با تعلیم و تربیت سر و کار دارند حتی در بازار کار معماری به ‌گونه‌ای برنامه یا پلان مخاطبان خود را برای چگونگی زندگی کردن تعیین می‌کند یعنی خطوطِ پلان‌های معماری خطوط راهنمایی است برای حد و مرزها که در میانه این خطوط زندگی انسان‌ها تعریف می‌شود. در طول تاریخ نیز همین مسئله به وضوح دیده می‌شود که معماری بیانگر آداب و ارزش‌های جوامع است. پس در محیط کار نیز موضوع آموزش همچنان ادامه دارد اما اگر بپرسید یک دانشجوی معماری در حین تحصیل چه کاری انجام دهد تا در آینده بتواند در بازار کار موفق باشد؟ پاسخ خواهم داد که یک دانشجوی معماری باید به دنبال درک عمیق مسائل مرتبط با معماری باشد. و تقریباً همه مسائلی که با انسان سر و کار دارد با معماری مرتبط است اما برخی از آنها سطحی و پیش پا افتاده هستند و مسائل عمیق و جدی نیستند.

مثلی است که حرف حرف می‌آورد در اینجا نیز بحث طولانی شد اما خواب هم خواب می‌آورد. یعنی اگر مدت زیادی بخواهیم به خواب زیاد عادت پیدا کنیم در بسیاری از مسائل هم شبیه این است. وقتی از درکِ عمیق صحبت می‌کنیم به نوعی از خرق عادت یا بیداری  از یک خواب غفلت گونه مشخص می‌گوییم و این در حالی است که داد و ستد در بازار کار همان خوابِ شیرین است.

کارآفرینی و فعالیت اقتصادی همیشه چالش های ویژه خود را دارد، عمده مشکلات مهندسین مشاور و چالش های آن از نظر شما چیست؟

به نظرم این سوال در امتداد سوال قبل است امروزه مهندسان مشاور در حوزه معماری و شهرسازی و دفاتر معماری از نظر در آمد روزهای بسیار بدی را تجربه می‌کنندو و عمدتاً از نظر اقتصادی سود آوری ندارد. ریشه این اتفاق از آن جایی است که نحوه محاسبه خدمات مشاوره از تعرفه به مناقصه تغییر پیدا کرد. البته این اتفاق یک فاجعه بسیار بزرگ است و صرفاً مسئله اقتصادی آن نیست که اهمیت دارد. خدماتی که بایستی از نظر کیفیت برای رسیدن و عبور از مرزهای گذشته رقابت کند به خدماتی تبدیل شد که عبارت هر چه ارزان‌تر بهتر است هدف اصلی آن شد. از همین اتفاق ریشه بسیاری از بد اخلاقی‌ها یا فسادها نیز رقم می‌خورد. متخصصان حوزه ساختمان به دنبال دلالی مصالح، درصد فروش از مصالح ساختمانی و حتی در موارد کلان به دنبال واردات کالاهای ساختمانی افتادند. طبیعی است وقتی جایگاه یک امر تخصصی که به نظرم ابعاد فرهنگی آن بسیار مهم است به یک کار اقتصادی تنزل پیدا می‌کند متخصصان دیگر به کار اصلی خود مشغول نباشند. در این بین هستند کسانی که هنوز به روش‌ها و ارزش‌هایی که در گذشته داشتند، پایبند باشند اما کم کم نسل آن افراد دیگر از بازار کار کناره خواهد گرفت.

خیلی ممنونم بابت زمانی که به شهرسازی‌نیوز اختصاص دادید.

لینک وبسایت رسمی آقای هوشنگ فروغمند اعرابی